مولانا در سراسر مثنوی بی همتای خود هر قصه و مضمونی را وسیله بیان افکار بلند خود قرار میدهد. این کتاب به شرح دو داستان پیل افسانه ساز از دفتر سوم مثنوی و انگور جدایی انداز از دفتر دوم مثنوی میپردازد. مولانا در این دو داستان سخن را به ستیغ رسایی فرا برده و گهرهای بس درخشان و ارزندهای از ژرفای اندیشه والای خویش را فرا آورده است. داستان نخست درباره پیلی است که گروهی در تاریکی شب میکوشند اندامش را شرح دهند و از دست مالیدن به اندام پیل، آن را با چیزی که به ذهنشان میآید برابر میکنند و باز میگویند که واقعیت ندارد و بیشتر به انسان میماند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .