یادگار زریران، داستان جنگ گشتاسپ پادشاه ایران، با ارجاسپ پادشاه خیونان است. یکی گشتاسپ با همه برادران، پسران، خویشان و ... دین زرتشت را میپذیرد و دیگری ارجاسپ از گروش او به دین نو، برآشفته و در نامهای که با دو تن از سران سپاه خود، بیدرفش و نامخواست ، نزد او میفرستد، گستاخانه از او میخواهد که دین نو را رها کند و به دین کهن بازگردد وگرنه آماده جنگ باشد. گشتاسپ شاه از شنیدن آن آزردهخاطر میشود. زریر سپاهبد، که برادر خود، گشتاسپشاه را چنین میبیند، اجازه میخواهد که نامه را پاسخ دهد. پاسخ نامه به فرمان زریر نوشته میشود که: ما دین نو را رها نمیکنیم و جنگ را آمادهایم. فرستادگان ارجاسپ با پاسخ نامه باز میگردند. زریر به فرمان گشتاسپ، برای آگاهی مردم، بر سر کوهها آتش میافروزد و همه مردان کشور را به جنگ فرا میخواند و میخواهد که تا ماه دیگر، همه با جنگافزار، به در گشتاسپشاه گرد آیند. چنین میکنند و رو به میدان نبرد میآورند، در راه گشتاسپشاه، وزیر خود جاماسپ را فرا میخواند و از او میخواهد که پیآمد جنگ را پیشبینی و پیشگویی کند. جاماسپ او را از کشته شدن برادرش زریر و چند تن دیگر از برادران و فرزندانش و پایان یافتن جنگ به سود ایرانیان آگاه میسازد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .