دشوار است راه جستن به خویشتن، همچون راه رفتن بر لبه تیغ. لاری از جنگ جهانی اول به شیکاگو برگشته است. زخمی بر تن دارد و زخمی عمیق تر در دل؛ هم رزمش را از دست داده است. زنی هم در انتظار آمدنش بوده است. اما این زن آنچه در نامزد از جنگ برگشته می یابد نه جوانی جویای زندگی متعارف که مردی روی گردان از الگوی عمومی عشق و ازدواج است. رستگاری چیست؟ کجاست آن آرامش زوال ناپذیر؟ مرد در جست و جوی معنایی متعالی برای زیستن است. به پاریس می رود به خواندن و خواندن پناه می برد. سلوکی دیگر گونه (بوهمی) در پیش می گیرد. به آن شکل مألوف زندگی به تمامی پشت پا می زند، چه به دست می آورد لاری؟ آیا جان نا آرام لاری قرین آرامش خواهد شد؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .