این داستان سرگذشت دون کارلوس، شاهزاده اسپانیایی و عشق او به دختری است که می بایست همسر او می شد اما نامادری او می گردد. در این نمایشنامه دو احساس از ارجمند ترین احساسات بشری، یعنی عشق و دوستی، به بهترین صورت نماینده شده است و جا دارد که بر پیشانی آن، این بیت معروف شاعر آلمانی، اشتورم، را با حروف طلا بنویسند که «زیبایی سحرانگیز جوانی لبخند زنان البدالدهر بر جبین تو جلوه گر خواهد بود.» در این نمایش نامه، دو احساس از ارجمندترین احساسات بشری، یعنی عشق و دوستی، به بهترین شکل نشان داده می شود. دون کارلوس، شاهزاده ای اسپانیایی است که عاشق دختری می شود که می بایست همسر او شود، اما در نهایت به عقد پدرش در می آید.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .